وَهر



این اولین پست من در این وبلاگه در حالی که هنوز برای وبلاگ نویسی و این تصمیم غیر منتظره آن هم در وسط یکی از حساس ترین برهه های زندگیم یعنی سال کنکور ! مُرددم.

سال کنکور چطور میگذره ؟ به مفتضح ترین شکل ممکن.

به اندازه ی اصحاب کهف از نقطه ای که در حال حاضر باید روش ایستاده می بودم فاصله دارم. و من بعد از تحلیل و تفسیر فراوان ، به این نتیجه رسیدم که مدت هاست که دچار افسردگی خفیفی شدم که متاسفانه با وجود داشتن خانواده ای نسبتا تحصیل کرده ، چیزی من رو از مطرح کردن این قضیه منع میکنه .

احساس میکنم اینکه بگم : "مامان ، بابا من افسردم ! نیاز به تراپی دارم." رو نخواهند پذیرفت و احتمالا اون رو بهونه ی جدیدی خواهند دونست برای کم کاری های من.

اگر من در تمام طول تحصیلم دانش آموز ضعیفی بودم و هیچ دستاوردی نداشتم ؛ این حق رو بهشون میدادم که همچین فکری بکنن.

اما من هیچوقت اینطوری نبودم . من این نبودم. من شاد بوم ، پر از شور یادگیری و شوق پیشرفت و  میل به تلاش من تمام نوجوانیم رو شب به شب به امید یک روز نزدیک تر شدن به سال سرنوشت ساز کنکور سرم رو میزاشتم روی بالشت.

اما این روزها کیفیت تحصیلم ، روابط اجتماعیم و خلقیاتم به وضوح افت کرده و من ظاهرا اهمیتی نمیدم و اقدامی نمی کنم چون انگار انتظارم از کیفیت زندگی چیز زیادی نیست ! و همینی که هست خوبه دیگه به هر حال

این روز ها تصویر من از خودم آسیب دیده ، در مورد خودم احساس شکست و بی کفایتی می کنم.اغلب احساس می کنم موفقیت های قبلیم هم ناچیز بوده و یا حتی متناسب با توانمندی های حقیقی من نیست.

در یک لوپ باطل گیر افتادم . هر روز با جنگ اعصاب از خواب بیدار میشم و باقی روز رو  به بطالت می گذرونم خستم خیلی خستم. و این حجم از خستگی برای یک دختر 18 سال و 25 روزه کمی زیاده.

 

در حال حاضر توی اتاقی که مختص مطالعه ام هست نشستم پنجره رو باز کردم و از پشت پنجره صدای بلند جیرجیرکی میاد که انگار در یک دور تند مداوم میگه : "اضطراب،اضطراب،اضطراب" و من در طی یک حرکت غیر منتظره آن هم در وسط یکی از حساس ترین برهه های زندگیم تصمیم به وبلاگ نویسی گرفته ام .اسمش رو هم گذاشتم رمق آخر .درست مثل حال و هوای این روزهام.


بلاخره که چی ؟ تا کِی این وضعیت ؟

کِی میخوای به خودت بیای ؟ کِی میخوای بفهمی برای هیچکس پشیزی حال و احوالت و آیندت اهمیتی نداره ؟

تنها کسی که میتونه نجاتت بده از این فلاکت خودتی عزیزم

باید بایستم بالای این چاه و دست خودمو بگیرم و بکشمش بیرون از این منجلاب چون به قول شاعر : نجات دهنده مرده است .

نمی خوام به نتیجه فکر کنم برام مهم نیست که امسال به هدفم میرسم یا سال دیگه فقط میخوام هر روز بهترینِ خودم باشم.

خستم از این وضعیت و له له میزنم برای تغییر.

به یک روتین زندگی نیاز دارم یه لیست ، که هر شب قبل خواب جلوی تک تکِ تَسک هاش تیک بزنم.

نیاز دارم که روتین خوابم رو تنظیم کنم، قرص های ویتامینم رو مرتب مصرف کنم ، هر روز صبح 20 الی 30 دقیقه بدوم ، هر روز صبح یک دوش سریع بگیرم ، هر روز صبح صبحانه کاملی بخورم ، تایم پرتم رو به کم ترین میزارن ممکن برسونم و همچنین مصرف اینترنتم رو !

برام مهم نیست که حتی با تمام این ها نهایتا نتیجه دلخواهم نباشه قصد ندارم دیگه به نتیجه فکر کنم. مهم نیست در بدترین حالت حتی اگه نشد ، همین روند رو یک سال دیگه هم ادامه می دم.گور بابای عمر .

 جمعه هفته ی آینده آنلاین خواهم شد و از تجربه یک هفته ای روتین جدیدم ، با جزئیات بیشتر می نویسم.

تا بعد.


سلام

من 18 سالمه دانش آموز سال دوازدهم هستم و سال 99 کنکور می دم.

امسال تا به اینجا برای من سال عجیبی بوده پر از استرس ، فشار ، غم ، افسردگی . 

و متاسفانه به اندازه اصحاب کهف از اون نقطه ای که درحال حاضر باید روش ایستاده می بودم دورم.

هدف من پزشکی یکی از دانشگاه های شهر تهرانه. از امروز تا کنکور 99 چیزی حدود 6 ماه فرصت دارم و به معجزه اعتقاد ندارم. بنابراین احتمالا سال 1400 به هدفم می رسم

این به این معنی نیست که بیخیال کنکور 99 شدم و  قراره از حالا تا کنکور 99 رو به بیخیالی طی کنم نه.

من برای رسیدن به هدفم 1 سال و نیم زمان دارم با اینحال در همین فرصت یک سال و نیمه باید فشرده و دَبِل ( دوبرابر ! ) درس بخونم.

چون حقیقت اینه که برای رسیدن به پزشکی تهران ، دانش آموزها معمولا از سال 10 م مطالعه رو شروع می کنن. و این یعنی 3 سال مطالعه کنکوری پیاپی.

و حالا که من نصف این زمان رو در اختیار دارم باید دو برابر تلاش کنم !

از جزئیات برنامم  منابعم و  بعدا می نویسم.

حقیقت اینه که

امروز روی نقطه ای ایستادم که نه تنها خانواده بهم باور نداره و پشتم رو خالی کرده. بلکه خودم هم کم کم دارم  اعتمادم رو نسبت به خودم از دست میدم.

این وبلاگ رو درست کردم  تا آینه ی تمام نمای (!)حقیقت ِ اعمال و رفتار من باشه از  امروز تا تیر ماه 1400.

 


توی این پست خیلی کوتاه منابعی که برای  کنکور 99 استفاده می کنم رو می نویسم.

اگه پشت کنکور موندم ، برای 1400 علاوه بر این منابع ، باید کتاب های دیگه ای هم حتما تهیه بشه و که توی یه پست جداگانه به اون می پردازم.

 

ادبیات : موضوعی های نشرالگو + ادبیات جامع کنکور نشر الگو + موج آزمون ادبیات + جزوه ادبیات آلا

 

عربی : کتاب های سال به سال میکرو نقره ای + کتاب درک مطلب عربی به همین سادگی از انتشارات گاج + سیر تا پیاز عربی سال دهم و یازدهم +فیلم های جمع بندی عربی آلا با تدریس آقای میلاد ناصح زاده 

 

دینی : دینی جامع پایه میکرو نقره ای + دینی جامع پایه خیلی سبز + دینی جامع پایه سفیر خرد +دینی آبی قلمچی سال دهم و یازدهم

 

زبان : زبان جامع مبتکران( شهاب اناری) + زبان سال به سال خیلی سبز ( کیاسالار) + زبان آیکیو سال دهم و یازدهم + زبان جامع نردبام 

 

زمین شناسی : زمین شناسی میکرو نقره ای

 

ریاضی : ریاضی جامع کنکور تجربی خیلی سبز ( پایه و دوازدهم ) + ریاضی دوازدهم نشرالگو (تست )+ ریاضی دوازدهم مهروماه ( آموزش فضایی) + ریاضی دهم نشرالگو ( سه بعدی ) +ریاضی یازدهم نشرالگو ( تست ) +ریاضی یازدهم  آبی قلمچی + ویدیو های آموزش  صفر تا صد ریاضی مهدی امینی راد سایت آلا + سه سطحی پایه و دوازدهم قلمچی + موج آزمون جامع ریاضی 

 

زیست : خیلی سبز سال به سال دهم یازدهم و دوازدهم + میکرو نقره ای دهم و یازدهم + سه سطحی پایه و دوزادهم + ویدیو های تدریس زیست آقای جلال موقاری سایت آلا 

 

فیزیک : میکرو نقره سال به سال فیزیک دهم یازدهم و دوازدهم + فیزیک پایه ( دهم و یازدهم ) خیلی سبز + فیزیک دو جلدی دوازدهم نشرالگو  + فیزیک خیلی سبز دوازدهم ( جلد 2 . فصل های 3 و 4) + سه سطحی پایه و دوازدهم + موج آزمون فیزیک (پایه)

 

شیمی : خیلی سبز سال به سال دهم یازدهم و دوازدهم + شیمی دو جلدی مبتکران دهم + شیمی دو جلدی مبتکران یازدهم  + شیمی میکرو نقره ای دهم + شیمی میکرو نقره ای یازدهم + موج آزمون شیمی پایه و دوزادهم + سه سطحی پایه و دوازدهم + فیلم های تدریس شیمی مهندس آقا جانی ( سایت خانه شیمی ) 

 

پ.ن1 :برای عربی لازمه که حتما حداقل یک کتاب تست دیگه هم بخرم  تست های میکرو به تنهایی کمه و کافی نیست

اگه تا آخر اسفند بتونم برنامه ی این دوماه رو عملی کنم یه اشتراک برای استفاده از تست ها و جزوات زیست ماز هم می خرم و تو ماه های باقی مونده از اونا استفاده می کنم.

 

پ.ن 2 :یه سری کتاب مربوط به دوران جمع بندی هم دارم که اون هارو بعدا می نویسم

 

پ.ن 3 :علاوه بر این کتاب ها قصد دارم از آرشیو تست های آزمون های سال گذشته و امسال گاج، قلمچی و گزینه 2  استفاده کنم .

 

پ.ن4 : برای دروس عمومی کتاب های زرد عمومی رو قصد دارم طی دوماه بهمن و اسفند کار کنم به طور کامل دارم فکر می کنم کلا برای دروس عمومی یه برنامه جدا از آزمون بریزم و این 4 تا درس رو تا قبل از عید به طور کامل یه دور مطالعه کنم همراه با تست و در کنارشون کتاب های زرد عمومی رو هم کار کنم و بعد از عید چند دور دیگه مرور و رفع اشکال انجام بدم شاید هم چندتا منبع تازه تهیه کنم و تست بیشتری کار کنم

روی دروس عمومی  به شدت حساب ویژه ای باز کردم برای کنکور

 


من نمیدونم چرا دو روزه که انگار مسخ شدم . مدام میرم تو فکر و خیال و نتیجش ؟ اینه که امروز حتی به یک چهارم برنامم هم نرسیدم !! و خیلی‌ عصبانی ام

خیلی زمان از دست دادم این دو روز دو روزی که فرصت داشتم کم کاری که برای ریاضی کردم رو جبران کنم ولی از شانس من فقط سنگ نبارید از آسمون این مملکت توی این دو روز مدام پرش ذهن دارم و نمی تونم تمرکز کنم از طرفی یه صدایی تو سرم میگه تو باید الان اون دانش آموزی می بودی  که از این فرصت ۲ روزه که بقیه حواسشون پی مسائل دیگه بود استفاده کردی و  بکوب خوندی و پیشی گرفتی !!

مسخرس ؟میدونم

باید هرطور که شده برنامه ای که برای ریاضی ریختم رو عملی کنم و یه نمره خوب بگیرم که زیستمو جبران کنه واقعا تحمل معدل کمتر از ۱۸ رو ندارم

این تایمی که از دست دادم قرار نیست باعث بشه که بیخیال ۶۱۷ تا تست و ۳۸ تا ویدیو ریاضی بشم نمیخوام مغزمو شرطی کنم که یادبگیره اشکالی نداره اگه به برنامه نرسه  چون برنامه هارو میشه تغییر داد !

الان تازه میخوام عربی رو شروع‌کنم برای امتحان فردا و امیدوارم بیشتر از ۱ شب طول نکشه تا بتونم زودتر برگردم سر درس و مشق ریاضیم . متاسفانه وضعیت این روزا اصلا اون چیزی نیست که قرار بود باشه و وقتم داره از دستم میره. 


امروز جمعه است ، شنبه امتحان عربی دارم عربی رو هنوز شروع نکردم و دارم برای امتحان بعدیش یعنی ریاضی می خونم. 

به جرئت می تونم بگم ازاول سال تا الان اولین باره که سمت ریاضی دوازدهم میام.

تصمیم گرفتم ویدیو های آلا رو ببینم. 

برای امروز مبحث تابع رو باید ببینم  که 18 تا ویدیو داره و هر ویدیو چیزی حدود 30 دقیقه تایمشه + 309 تا تست حل کنم ازش و همچنین عربی رو بخونم واقعا امیدوارم بتونم برسم تا آخر شب.

فردا بعد از امتحان عربی مبحث مثلثات و حد رو شروع می کنم که روی هم 20 تا ویدیو دارن که هرکدوم تقریبا 30 دقیقه تایمشه + حل  179 تا تست برای مبحث مثلثات و 129 تا تست برای مبحث حد.

ویدیو هارو با سرعت 1.5 برابر میبینم تا کمتر طول بکشه با اینحال وسطشون خیلی پاز میکنم و این باعث میشه که کند پیش برم.

اگه بتونم طبق برنامه عمل کنم تا فردا آخر ویدیو هارو ببینم و حل تست انجام بدم ، یه روز از فرجه ریاضی ( یعنی یکشنبه ) باقی میمونه که تصمیم دارم این یه روز نمونه سوال های ریاضی ترم اول

توی سایت کانون  رو حل کنم برای ترم اول یه کلکسیون 113 تایی داره ! که خب قطعا نمیرسم تو یه روز همه رو حل کنم ولی تمام تلاشمو میکنم بیشترین تعدادی که ممکنه رو حل کنم.

 با همه ی این ها ، انتظار نمره کامل ندارم. چون در طول سال لای ریاضیو رو هم باز نکردم .  فقط امیدوارم نمره قابل قبولی در بیاد ازش.

زیستو خراب کردم. خراااب ! دلیلشم به هم ریختن برنامه و زمان بندیم توی فرجه بود که نرسیدم مطالب رو مرور کنم و یه قسمت های کوچیکی رو هم نخوندم حتی 

بابتش خیلی ناراحتم

پارسال سر امتحان ترم 2 زیست حالم بدجور بد شد. حمله عصبی بهم دست داد و بی اختیار گریه می کردم و می لرزیدم و هیچ چیز یادم نمیومد. فکر کنم دلیلش 2 شب بی خوابی پیاپی بود

دبیر زیستمون مجبور شد بهم کلی تقلب برسونه تا فقط نمرم به پاسی برسه. 

دوست داشتم امسال برای ترم1 جبران کنم. ضمن اینکه کل ترم 1 هم سرکلاساش حاضر نشدم و خب دوست داشتم با یه نمره خوب جبران کنم همه اینارو. ولی نشد.

مهم نیست. 

بریم که ریاضی رو داشته باشیم :)


شاهرخ مِسکوب ، نویسنده ، مترجم و شاهنامه پژوه ایرانی کتابی دارد به نام "روزها در راه" که آن را با این مقدمه آغاز کرده :
" پنج شش ماه است که می خواهم نوشتن این یادداشت های روزانه را شروع کنم ، شاید نزدیک به یک سال ، از وقتی که نوشتن "مقدمه ای بر رستم و اسفندیار" را برای سومین بار شروع کردم
آن وقت مثل مردی بودم که تنگی نفس دارد و از کوهی بالا می رود . تمرین نداشتم و ندارم و نوشتن دیگر از کشتی و جفتک چارکش کمتر نیست ، تمرین می خواهد . فکر کردم که کمترین فایده این یادداشت ها این است که ورزشی است . به علاوه اگر آدم چشم های بینا داشته باشد بسیاری چیزها میبیند که شایسته ی نوشتن است . اما برای دیدن ، باید به فکر آن بود ، و نوشتن یادداشت ، خود تمرینی است برای دیدن ؛ یاد می دهد که آدم چشم هایش را باز کند . از همه این ها گذشته کسی چه میداند شاید بعد از سال ها بعضی از این نوشته ها به کاری بیاید و ارزش آن داشته باشد که به دست دیگران برسد
به هرحال امروز شروع کرده ام و مثل هر کار دیگر که برایم اهمیتی داشته باشد مدت ها تردید کردم ، با فکرش کلنجار رفتم و سبک سنگین کردم . در این مواقع مثل آدمی هستم که بخواهد در آب سرد بپرد . مدتی دو دل است و بعد ، دل به دریا زدن
میخواهم راحت و ساده بنویسم این دیگر شرح بر ادیپ و پرومته یا مقدمه بر رستم و اسفندیار نیست ؛ پیشامد های روزانه است . از زشت و زیبا شهرفرنگی است که آدم از صبح تا غروب تماشا می کند و چه بسا مبتذل و گذراست. اما زندگی لبریز از همین مبتذلات است."
کمی بعد هم در ادامه نوشته :
" حال کسی را داشتم که در تاریکی از تنهایی بترسد و برای فرار از ترس ، بیهوده با صدای بلند با خودش حرف بزند .نوشتن درمان درد بیهودگی است در این حدیث نفس - نه شرح حال - گویی گریز از غوغای بیرون ، مرا به درون رانده است تا هم خودم را بشنوم و هم حضور ناگزیر زمان را در جسم و جان محسوس و صورتمند کنم "
 

بله خلاصه جناب مِسکوب تمام گفتی هارو گفتن و دیگه حرفی نمی مونه :) به جز این شاید بدنیست اگر بدونید ( که امروز که این رو می نویسم) 18 سالمه 

نام وبلاگ برگرفته از احساسات من هستش و تمام اونچه که بر من در طی کمتر از یک سال اخیر گذشته اگر خلاصه بخوام توضیحی بدم . باید بگم که بحران هویت عظیمی رو پشت سر گذاشتم و به زحمت زنده ام :) 

شاید بعدتر کمی بیشتر در این باره نوشتم که بمونه برای سال ها بعد آخه مگه از 18 سالگی جز یک بحران هویت چی می مونه ؟ :) 

که برگردم و بخونم و حسرت بخورم و بگم بدبخت کاش میدونستی از بهترین دوران زندگیت بوده اون روزا :) 

نه البته خدا نکنه :) 

 کلام رو با این دعای معروف ایرلندی به اتمام می رسونم که میگه : 

 

May the Best Day of your past ,be the Worst Day of your Future »

 

آمین :)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها